آخرشه

بهترین مطالب اینترنتی-عکس-اس ام اس-پیامک-تم-نرم افزار

آخرشه

بهترین مطالب اینترنتی-عکس-اس ام اس-پیامک-تم-نرم افزار

صدایی در شب(فروغ فرخزاد)

454


نیمه شب در دل دهلیز خموش

ضربه پایی افکند طنین
دل من چون دل گلهای بهار
پر شدم از شبنم لرزان یقین

گفتم این اوست که باز آمده

.

.

.


جستم از جا و در ایینه گیج
بر خود افکندم با شوق نگاه
آه لرزید لبانم از عشق
تار شد چهره آیینه ز آه
شاید او وهمی را می نگریست
گیسویم در هم و لبهایم خشک
شانه ام عریان در جامه خواب
لیک در ظلمت دهلیز خموش
رهگذر هر دم می کرد شتاب
نفسم نا گه در سینه گرفت
گویی از پنجره ها روح نسیم
دید اندوه من تنها را
ریخت بر گیسوی آشفته من
 عطر سوزان اقاقی ها را
تند و بیتاب دویدم سوی در
ضربه پاها در سینه من
چون طنین نی در سینه دشت
لیک در ظلمت دهلیز خموش
ضربه پاها لغزید و گذشت
 باد آواز حزینی سر کرد